vorojak-u

احساسی

vorojak-u

احساسی

کااااات

یه وقتا 

 

 اینقد آدم زندگیش غمناک میشه 

 

 که دوس داره 

 

 یکی یوهو بگه 

 

 کاااااات … 

 

 عالی بود عالی … 

 

خسته نباشین بچه ها … 

 

 

واسه امروز بسه  

 

 

دردم گرفت

دندانم شکست 

 

 

 برای سنگریزه ای که 

 

 

 در غذایم بود … 

 


دردم گرفت  

 

 

نه برای دندانم ، 

 

 

 برای کم شدن  

 

 

سوی چشم مادرم .............................

فقر یا فهم؟!

واقعا چه فایده ؟؟؟
 

 

بالای خط فقر باشی 

 

 

 و  

 

زیر خط فهم …

عطرهای...

عطر های گرون قیمت رو    

  ول کن ، 

 

 

 آدم باید 

 

 بوی  

 

 

اعتماد بده …

پیشکش

 "پیشکش" از آثار برجسته شاعر هندی """مایا خوسلا"""

 

 

زنی که یکی از کلیه هایش را اهدا می کند،
زندگی ای را نجات می دهد.
او سپیده دم بیدار می شود و احساس می کند
جهان تغییر یافته است.
باید پس از دل کندن از
مفهوم درونی تجانس و قرینگی بدن،
شجاعتی بیابد تا از نو دریابد،
قیچی نفس سپیده دم
که نور آغازین صبحگاه را
به شکل نوارهایی از رهایی در می آورد،
آن ها را نابود نمی سازد.
او اکنون می تواند پرندگان را ببیند
که در پرتو نور خورشید، این سو و آن سو می جهند.
می تواند جاذبه درونی امید را حس کند
که پرندگان را وا می دارد
اتحاد و یگانگی سیر خود با نواحی آشنا و شناخته شده را
در پذیرش خطر عبور از مناطقی که هرگز پیموده نشده اند،
بر هم زنند.
مهاجرت، نیز همانند ذهنی درگیر تحول و تغییر است،
ذهنی که آماده است همه چیز را کنار بگذارد؛
جز مسیر و فاصله بین آنچه داده شده
و آنچه گرفته شده است،
مسیر بین چشم اندازی تهی شده
و چشم اندازی غنی با تابش آفتاب و مواد غذایی.
با این حال هنوز هم خبری از انکار بقایای نیمه تهی در کار نیست.
اغلب قلب او مردد است
در حاشیه و مرز زمزمه ای که
با خمیدگی شعبه هایی که اکنون پاک شده اند، همراه است.